بخشهای منتخبی از کتاب"اعترافات"((خاطرات سرهنگ عراقی،عبدالعزیز قادر السامرایی که در سال 1374 نوشته شده است))
بخش پنجم:
من به وسیله ی فروش اثاثیه و آجرها و سنگها و در و پنجره های قیمتی خانه های خرمشهر بعد از یک ماه صاحب سه خانه در بغداد شدم.اما افکارم مغشوش بود و وجدانم معذب!!کابوسهای مختلف خواب را از چشمانم گرفته بود.یکبار یکی از محافظانم گفت:
"قربان!در خواب فریاد میزدید و میگفتید:من گناهکارم!"فورا موضوع صحبت را عوض کردم و گفتم"هر انسانی در حد خودش گناهکار است و هرکس به این گناهان اقرار کند دلیل بر گناهکار بودنش نیست!!!"
ادامه دارد...
آواره دشت جنون ::: جمعه 87/1/30::: ساعت 9:0 صبح
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :121021
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :121021
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>> پیوندهای روزانه <<
^آخرین عکس از گالری وبلاگ^
>>آرشیو شده ها<<
>>سردر سنگر<<
>>لینک دوستان<<
>>لوگوی دوستان<<
>>صدای آشنا<<
لبخند بزن رزمنده! برای دیدن لبخندها بر روی یکی از دایره های موجود کلیک کنید |
>>اشتراک در خبرنامه<<
|